داستان جالبی وجود دارد دربارهٔ مردی که به سرعت و چهار نعل با اسبش می تاخت. این طور به نظر می رسید که جای بسیار مهمی می رفت. مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد: «کجا می روی؟» مرد اسب سوار جواب داد: «نمی دانم، از اسب بپرس!!!»
این داستان زندگی خیلی از مردم است. آنها سوار بر اسب #عادتهایشان می تازند، بدون این که بدانند کجا می روند. وقت آن رسیده است که کنترل افسار را به دست بگیرید و زندگیتان را در مسیر رسیدن به جایی قرار دهید که واقعاً می خواهید به آنجا برسید.
کتاب «اثر_مرکب» اثر دارن_هاردی
حکمت جاوید ( حیرت )
حیرتا از آدمی که خود را باور ندارد و متحیِّر است از اینکه چرا کسی باورش ندارد .
حیرتا از آدمی که بخود رحم نمی کند و متحیّر است از اینکه چرا کسی به او رحم نمی کند .
حیرتا از آدمی که خود را دوست نمی دارد و متحیر است از اینکه چرا کسی دوستش نمی
دارد .
حیرتا از آدمی که خود را نمی فھمد و متحیر است از اینکه چرا کسی او را فھم نمی کند .
حیرتا از آدمی که با خود صادق نیست و متحیر است از اینکه چرا کسی با او صادق نیست .
حیرتا از آدمی که بخود حرمت نمی نھد و متحیر است از اینکه چرا کسی حرمتش نمی نھد.
حیرتا از آدمی که بھمه دروغ می گوید و ھمه را دعوت به صدق می کند .
حیرتا از آدمی که به دوست خود دشمنی می کند و با دشمنانش دوستی می کند .
حیرتا از آدمی که به فردا شکی ندارد ولی به زندگی بعد از مرگ شک دارد .
حیرتا از آدمی که خدای نادیده را می شناسد ولی خودش را نمی شناسد .
حیرتا از آدمی که از ریا کردن خسته نمی شود و لحظه ای نمی خواھد خودش باشد .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی - جلد سوم